بچگیم با عشق به عمو پورنگ و اون دختره تو موزیک ویدیوهای منصور که خیلی هم شبیه ناتالی پورتمن بود گذشت. یادش بخیر...
کپی از ایلهان برکاگه میتونستم به کرکترهای فیلم و سریال و انیمههام جایزه بدم، جایزهی پوکرفیس ترین و خنثی ترین کرکتر عمرم متعلق بود به آقای سایتاما در انیمهی one punch man.
حتی قضاوت خویشآقای ترامپ اگه رییس جمهور نشی دوباره من بیشتر از خودت غمگین میشم.
حتی قضاوت خویشامروز دوتا خواب دیدم. یکیش این بود که واسه مسافرت سوار کشتی شدم بعد روز دوم سوم سفر فهمیدم قتلی صورت گرفته و منم روحیه کارآگاهی و خانوم مارپلیم عود کرد و برای پیدا کردن قاتل دست به کار شدم.
سود و سرمایه به مفلس وام دهدلیل دوری از یسری آدما رو بالاخره امروز فهمیدم. عجیبه که انقدر دیر متوجه شدم ولی واقعا از صحبت کردن با بعضیا حس اضطراب و عذاب وجدان حاکی از تهی بودن سراغم میاد. همشون یه کار با حقوق عالی دارن، دوست و روابط اجتماعی خیلی خوب و تو عکسهای اینستاگرامشون هم همیشه لباسهای رنگ و وارنگ و شاد میپوشن و به دوربین لبخند میزنن و تولد رفقاشون رو به فالوراشون تبریک میگن که حقیقتن این یه مورد رو مخمه و هیچوقت نمیتونم باهاش کنار بیام... و در آخر میرسیم به خودم که بین همهی این آدما تافتهی جدا بافتم و ول معطل و آره واقعا من عاشق تغییرم ولی جرعت شروع دوباره رو ندارم چون یبار شروع کردم و به شکست منتهی شد. من واقعا دیگه رد دادم و دلم میخواد مدت زیادی رو دور بی مصرفی بمونم تا بالاخره از خودم خسته بشم و کاری بکنم.
سود و سرمایه به مفلس وام دهیادش بخیر تو بچگی چقدر هدفمند بودیم. وقتی معلم میپرسید میخواید در آینده چه کاره بشید، نصف کلاس بدون لحظهای درنگ میگفتن دکتر و مهندس. بچهای مثبت کلاس همیشه میخواستن پلیس و و وکیل باشن و دوسه نفر از بچهای شاخ و خاص کلاس هم نقاش و مخترع و دانشمند بودن. من وسط همهی اینها تک و تنها بودم و در جواب معلم همیشه میگفتم که میخوام نویسنده بشم و همیشه هم با تمسخر و خندهی اطرافیان مواجه میشدم ولی خب اینها هیچوقت از ارزشهای من کم نکردن. یک روز معلم گفت نویسندگی که شغل نیست عزیزم، ظاهرا سوال رو درست متوجه نشدی! من هم گفتم نخیر، خیلی هم شغله و شما زندگی رو درست متوجه نشدی. (اینجاش دیگه چاخان بود چون من بچهی بی سر و زبانی بودم و اصلا از این جملات قلمبه سلمبه سر در نمیآوردم)
يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ (سخنان را ... تغییر می دهند)در قرآنتعداد صفحات : 0